کد مطلب:212735 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:28

دستور العملی برای استانداران
زمانی كه نجاشی از جانب منصور به عنوان والی اهواز انتخاب شد، نامه ای به امام صادق (ع) نوشت، و تقاضای دستورالعمل نمود، حضرت در پاسخ وی رساله ای نگاشت كه معروف است:

شهید دوم، در رساله خود به نام «كشف الریبة عن احكام الغیبة» از شیخ طوسی، و او از شیخ مفید، و او از جعفر بن محمد بن قولویه، و او از پدرش، و او از سعد بن عبدالله، و او از احمد بن محمد بن عیسی، و او از پدرش محمد بن عیسی اشعری، و او از عبدالله بن سلیمان نوفلی نقل كرده كه گفت: من نزد امام جعفر صادق (ع) نشسته بودم كه غلام عبدالله نجاشی بر او وارد شد و عرض سلام كرد و نامه ای به حضرت تقدیم داشت. امام سر نامه را باز كرد و آن را خواند:

نخستین سطر نامه با نام خدا آغاز شده بود، سپس نگارش یافته بود: خدا به سرور من طول عمر عنایت فرماید و مرا در هر ناراحتی كه امكان دارد بر او وارد شود فدایی امام سازد و پیش مرگ او شوم و هیچ گاه رنج و ناراحتی در وجودش نبینم كه خدا عهده دار این امر و توانای بر این كار است.

آگاه باش،ای سرور و آقای من، كه من عهده دار ولایت و حكومت اهواز شده ام. اگر



[ صفحه 273]



آقا و مولای من صلاح می دانند مرز و حدود وظایف برای من معین سازند و برایم نمونه و سمبل و الگویی ذكر نماید تا به كمك آن الگو، راه یافته و بدان وسیله چنان انجام وظیفه كنم كه خود را به خدای عزیز و بزرگ و به پیامبرش نزدیك و مقرب سازم؛ و در دستورالعملی كه برای من می فرستید خلاصه آن چه باید بدان عمل نمایم و نیروی خود را در آن راه به كار بگیرم بنویسید، و هم آن كه زكاتم را در چه راهی خرج كنم و بر چه كسی بخشش نمایم؟ و با چه كسی همنشین باشم و انس بگیرم؟ و به چه كسی درد دل بگویم، و با چه كسی عقده دل بگشایم؟ و به چه كسی اعتماد نمایم، و چه كسی را امین بدانم و در رازها به او پناه ببرم؟ امید است كه خداوند متعال مرا با رهنمود شما و دوستی شما، نجات بخشد؛ چرا كه شما حجت و دلیل خدا بر آفریده ها و خلق خدا هستی، و هم امین حضرت حق در همه دیارهای اسلامی؛ خداوند بر شما نعمت خویش را جاودانه سازد.

عبدالله بن سلیمان نوفلی گوید: امام صادق (ع) پاسخ این نامه را چنین داد:

به نام خداوند بخشاینده مهربان، خدا تو را مشمول عنایت و لطف خویش قرار دهد، و تحت حمایت و رعایت خاص خود محفوظ دارد، و اوست كه عهده دار چنین امری است. اما بعد، فرستاده تو با نامه ات نزد من آمد، و نامه تو را خواندم، و آن چه یادداشت كرده بودی و درباره آن پرسش نموده بودی، دریافتم. یادآور شده بودی كه دچار ولایت اهواز شده ای، این خبر از جهتی مرا خوشحال و از جهتی ناراحت ساخت. حال، به خواست خدا، بر تو خواهم گفت كه چه مسئله ای مرا اندوهناك ساخت و چه چیزی مایه خوشحالی و سرور من شد.

اما سرور و شادی من، به خاطر حاكم شدن تو بر اهواز، از آن جهت بود كه با خود گفتم: شاید یكی از دوستان آل محمد (ص) كه درمانده و بیچاره باشد و از هیئت حاكه ترسان، به تو پناه بیاورد و تو او را نجات بخشی، و تو موجب شوی كه دوستان ما كه مبتلا به خفت و خواری شده اند به عزت برسند. و برهنه های شیعیان ما به كمك تو پوشیده شوند و به نوا برسند، و دوستان ضعیف و مستضعف ما، با ولایت تو، نیرو گیرند و آتشی كه دشمنان ما افروخته اند كه گریبانگیر دوستانمان شود، خاموش سازی. اما حزن و اندوهم از این خبر بدین خاطر است كه: كمتری چیزی كه از آن بر تو می ترسم این است كه درباره یكی از دوستان ما، به تو لغزشی دست دهد (و یا تو عامل لغزیدن و لو رفتن یكی از آنان شوی) و در آن صورت بوی عطرآگین بهشت عنبرسرشت را استشمام ننمایی. من تو را درباره آن چه پرسش كرده ای به طور خلاصه پاسخ می گویم كه اگر تو به مفاد آن عمل كنی و از حدودش تجاوز و تخطی ننمایی، امیدوارم كه (از خشم خدا) مصون و در امان مبانی - ان شاء الله تعالی -

ای عبدالله! پدرم به من خبر داد، از پدرانش، از علی بن ابیطالب (ع) و او از پیامبر



[ صفحه 274]



خدا (ص) كه پیامبر فرمود: هر كه برادر مؤمن مسلمانش با او رأی زد و به شور نشست و او خالصانه دوستش را نصیحت نكرد و پند نداد، خدا عقل او را بازستاند. پس بدان كه من آن چه درست می دانم تو را راهنمایی می كنم كه اگر تو، به مفاد آن عمل كنی و آن را به كار بندی، از آن چه می هراسی نجات خواهی یافت.

بدان كه رهایی و نجات تو، در حفظ و نگهبانی خون مسلمانان، و خودداری از ایذاء و آزار دوستان خداست؛ و رفق و ملایمت با رعیت و افراد ملت، و آهستگی و آرامی و برخورد نیكو حسن سلوك با مردم، بدون آن كه نقطه ضعفی نشان دهی، و هم بجا سختگیر باشی، اما نه به آن گونه كه با زورگویی و درشتی توأم و همراه باشد، و رفق و مدارا با دوستانت داشته باشی و هم این حسن سلوك را نسبت به عموم مراجعه كنندگان رعایت كنی، و نسبت به زیردستان مهربان باشی؛ و آن گونه كه حق و عدل ایجاب می كند رعیت را به حق خود برسانی و با آنان عمل كنی، ان شاء الله.

مبادا گوش به سخن چینان و دو به هم زن ها دهی؛ چرا كه هر یك از آن ها با تو تماس نزدیك برقرار كند و تو به یكی از آن ها، در شبی یا روزی، كوچك ترین توجهی كنی، خداوند بر تو خشم خواهد گرفت و پرده آبروی تو را خواهد درید. از توطئه های مردم آن سامان آسوده خاطر مباش...

اما در مورد كسانی كه با آنان مأنوسی و در كنار آن ها آسوده خاطری و كارهای خود را به آنان واگذار می كنی: چنین فردی باید مردی آزموده و هوشیار و آگاه به كارها، و شخصی امین و سازگار با تو در دین باشد. دوستان و همكاران خود را بشناس و تشیخص بده، و هر دو گروه (موافق و مخالف) را بیازمای، و اگر در یكی از آن ها رشد فكری و درستی و عقل و كیاست دیدی، پس او را برگزین و به موقع از او بهره گیر.

مبادا كه، در راهی جز راه خدا، درهمی یا خلعتی یا مركبی را به شاعری یا دلقكی یا لطیفه گو و شیرین كاری ببخشی. (فقط در راه خدا و برای خدا می توانی بخشش كنی). باید جایزه ها و بخشش های تو و خلعت هایت به فرماندهان، و مأموران رسانیدن پیام و نامه بران، و لشكریان، و دیوانیان و پرسنل دفتری، و قوای انتظامی، و مأموران جمع آوری خمس و زكات اختصاص یابد و در این مسیر صرف گردد. و آن چه را كه تصمیم گرفتی در كارهای نیك و نجات بخش و صدقه و زكات فطر و برگزاری مراسم حج، و تهیه جامه ای كه در آن نماز بگزاری، و نوشاندن و پوشاندن افراد برهنه صرف كنی، و همچنین ارمغانی كه می خواهی به خدا و پیامبرش هدیه كنی، باید از تمیزترین و پاك ترین درآمدهای تو باشد كه از راه حلال كسب كرده ای.



[ صفحه 275]



ای عبدالله! توجه كن و كوشش نما كه طلا و نقره ای پس انداز نسازی؛ چرا كه اگر چنین كنی، مشمول این آیه خواهی بود كه: «والذین یكنزون الذهب و الفضة و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم» [1] - و آنانی را كه طلا و نقره پس انداز می كنند و آنها در راه حق انفاق و بخشش نمی نمایند، به عذابی دردناك بشارت ده - و هیچ شیرینی یا مازداد غذایی را كه با آن شكم های گرسنه ای را پر و سیر می كنی ناچیز و خرد مشمار، چرا كه با این گونه اطعام، خشم پروردگار جهانیان را فرو می نشانی؛ چون من از پدرم شنیدم كه او، از پدران خویش، از امیرالمؤمنین (ع) نقل می كرد كه پیامبر خدا (ص) روزی به یاران و اصحابش فرمود: كسی كه سیر بخوابد، در صورتی كه همسایه اش گرسنه باشد، به خدا و روز بازپسین ایمان نیاورده است. صحابه گفتند: پس ما (كه توان انجام این كار را نداریم) هلاك و نابود شدیم. فرمود: از زیادی و باقیمانده غذای خود و خرمای خود و روزی خود و لباسهای كهنه و مندرس خویش ببخشید، تا به این وسیله، آتش غضب الهی را خاموش نمایید.

حال با تو از بی اعتباری دنیا و مقداری ارزش و شرافت آن در نظر گذشتگان و پیشنیان سخن خواهم گفت. پدرم، محمد بن علی بن الحسین (ع) برایم روایت كرد و گفت: آن گاه كه امام حسین (ع) آماده سفر به كوفه شد، ابن عباس به نزدش آمد، و او را سوگند به خدا و پیوند خانوادگی داد تا مبادا حسین (ع) همان فرد مقتول در «طف» و «نینوا» باشد.

حسین (ع) فرمود: قربانگاه خود را خوب می شناسم، و هیچ چیز دنیا در نظرم مهم تر از جدایی و فراق آن نیست، و هدفم همان است. سپس فرمود: ای ابن عباس! آیا می خواهی كه تو را از برخورد امیرالمؤمنین با دنیا با خبر سازم؟ ابن عباس گفت: آری بسیار مشتاقم كه آن را بشنوم. حضرت گفت: پدرم امیرالمؤمنین (ع) نقل می كرد كه: روزی در فدك، آن گاه كه فدك از آن فاطمه زهرا (ع) شده بود، بیل در دست مشغول كار بودم كه ناگاه متوجه زنی شدم كه به من نزدیك می شد، چون به آن زن نگریستم دلم به دنبال او پرواز كرد، از بس كه زیبایی او در دل من اثر گذاشت، او را به بثنیه، دختر عامی جحمی كه یكی از زیباترین بانوان قریش بود. تشبیه كردم. آن زن به من گفت: ای پسر ابوطالب! آیا مایلی كه با من ازدواج كنی تا تو را از این بیل زدن آسوده نمایم و بر گنجینه های زمین راهنمایی ات كنم تا از آن تو باشد، تا آن گاه كه زنده ای، و پس از تو، از آن فرزندانت باشد؟ پس به او گفتم: كیستی، تا تو را از خانواده ات خواستگارم كنم؟ زن در پاسخ گفت: دنیا هستم. به او گفتم: باز گرد و



[ صفحه 276]



شوهر دیگری جز من بجوی كه شایسته من نیستی؛ آن گاه رو به بیل خود آوردم و این شعر را سرودم و خواندم:



لقد خاب من غرته دنیا دنیة

و ما هی ان غرت قرونا بنائل



انتنا علی زی العزیز بثنیة

و زینتها فی مثل تلك الشمائل



فقلت لها غری سوای فاننی

عزوف عن الدنیا و لست بجاهل



و ما انا و الدنیا فان محمدا

احل صریعا بین تلك الجنادل



و هیهات امنی بالكنوز وودها

و اموال قارون و ملك القبائل



الیس جمیعا للفناء مصیرنا؟

و یطلب من خزانها بالطوائل



فغری سوای اننی غیر راغب

بمافیك من عزو ملك و نائل



فقد قنعت نفسی یما قد رزقته

فشأنك یا دنیا و اهل الغوائل



فانی اخاف الله یوم لقائه

و اخشی عذابا دائما غیر زائل [2] .



پس علی (ع) دنیا را بدرود كرده و در عهده (و به گردن) او هیچ حقی نسبت به احدی نبود، تا آن گاه كه به لقاء الله پیوست، در حالی كه تمامی وجودش ستوده بود و چیزی كه قابل سرزنش و نكوهش باشد در او نبود. سپس دیگر امامان (ع) پس از او، از وی پیروی كردند و او را الگوی خویش قرار دادند و اعمال خود را به هیچ یك از آلودگی های دنیا نیامیختند.

من بدین وسیله تمامی نیكی های دنیا و آخرت را از قول صادق مصدق، پیامبر خدا (ص)، به جانبت ارسال داشتم و به سویت روانه ساختم، پس اگر تو به آن چه من تو را پند



[ صفحه 277]



دادم و در این نامه رهبری ات كردم عمل كنی و به كاربندی، و بردوش و عهده تو گناهان و خطاهایی به وزن كوه ها و به تعداد موج ها باشد، امید است كه خدای عزیز و بزرگ با توانایی خویش از تو درگذرد.

ای عبدالله! مبادا مؤمنی را بترسانی، زیرا كه پدرم حدیث كرد از پدرش، و او از جدش علی بن ابیطالب (ع) كه فرمود: هر كه به چهره مؤمنی نگاه تند افكند، با این نظر كه او را بترساند، خداوند، در روزی كه جز سایه و پناه حق سایه ای نباشد، او را دچار وحشت سازد، و او را، و عضلات و كالبد و اندامهایش، را، به صورت و بسان مورچه محشور نماید تا آن گاه كه وی را در جایگاهش قرار دهد. (در مقابل) حدیث كرد پدرم، از پدرانش، از علی (ع)، از پیامبر (ص) كه فرمود: هر كس به داد درمانده ای از مؤمنان برسد، و او را پناه باشد، خداوند، در روزی كه سایه عنایتی جز سایه لطفش نیست، به فریاد این بنده خواهد رسید، و او را از وحشت بزرگ قیامت در امان خواهد داشت، و از عاقبت زشت و نافرجام حفظ خواهند كرد.

و آن كس كه نیاز و حاجت برادر مؤمن خویش را روا سازد، خداوند حاجت ها و نیازهای بسیاری از او را برآورده می سازد، كه یكی از آنها بهشت است.

و آن كس كه به برادر مؤمن خویش جامه ای بپوشاند، و او را از برهنگی نجات بخشد، خدای تعالی از لباس های سندس و دیبا و حریر بهشتی بر اندامش خواهد پوشاند، و تا آن گاه كه لباس براندام آن مؤمن است، تأمین كننده اش مشمول عنایت خاص خداوندی، و پیوسته در خشنودی حق غوطه ور است.

و هر كه برادر مؤمن خود را اطعام كند و وی را از گرسنگی برهاند، خداوند از بهترین خوراكی های بهشت نصیب او خواهد ساخت.

و هر كه برادر مؤمن خویش را از تشنگی نجات دهد، و آبی بنوشاند، خداوند از شراب خالص بهشتی به او می نوشاند.

و هر فردی كه به برادر مؤمن خود خدمتی كند، و به خدمتگزاری او قیام ورزد، خدا از بهترین خدمتگزاران بهشتی بر خدمت او می گمارد، و او را با اولیاء طاهرینش همنشین می نماید.

و آن كه برادر مؤمن خویش را سوار بر مركب خود نماید، خداوند وی را بر مركبی از مركب های بهشتی سوار خواهد نمود، و فرشتگان مقرب، در روز قیامت، به وجود چنین فردی مباهات می كنند.

و هر كس برادر مؤمن خویش را، در ازدواج با همسری كه مایه انس او و پشتیبان او، و



[ صفحه 278]



وسیله آسایش و آرامش خاطرش باشد، یاری رساند، خداوند از حورالعین به او تزویج خواهد نمود؛ و او را با هر كس كه مورد مهر اوست، از صدیقین از اهل بیت پیامبر (ص)، و او هم از برادرانش، مأنوس و محشور خواهد ساخت و میان آن ها انس و همدمی به وجود خواهد آورد.

و هر كه برادر مؤمن خود را در برابر سلطان ستمگر كمك كند، خداوند او را به هنگام عبور از صراط، آن جا كه گام ها در آن لرزان است، كمك می نماید.

و هر كه به ملاقات و دیدار برادر مؤمن خویش در منزل او برود، نه به خاطر احتیاج و نه از روی نیاز، در ردیف زائران و دیدار كنندگان خدا شمرده می شود و شایسته است بر خدا، آن را كه به زیارتش شتافته، مورد بزرگداشت قرار دهد.ای عبدالله! باز پدرم، از پدرانش، از علی (ع) روایت كرد كه او از پیامبر (ص) شنید كه روزی به یاران خویش می گفت: ای مردم! همانا از ایمان بهره ای ندارد آن كه به زبان اظهار ایمان كند، ولی به دل ایمان نیاورده باشد؛ پس در پی لغزش های او را در روز قیامت (نادیده نگرفته) پی گیری خواهد نمود، و در دنیا وی را در محدوده و داخل خانه اش رسوا می سازد.

و باز پدرم، از پدرانش، از علی (ع) نقل كرد كه او فرمود: خداوند از مؤمن و گرونده به خویش پیمان گرفته كه: گفتارش تصدیق كرده نشود و راست پنداشته نگردد، و از دشمنش داد و انصاف نبیند، و خشمش، جز با رسوایی و شكستن نفسش، شفا نگیرد و فروننشیند؛ چرا كه مؤمن لجام شده و در قید و بند ایمان است. و این همه برای مدت زمانی كوتاه است كه آسایشی طولانی در پی دارد. خداوند از مؤمن درباره اموری پیمان گرفته كه ساده ترین و آسان ترین آن ها آن است كه گرفتار مؤمنی شود كه همان گفتار او را دارد (و با او هم عقیده است)، لیكن نسبت به او دشمنی و ستم می كند، و بر او رشك و حسد می برد، و گرفتار شیطانی شود كه او را می فریبد، و گرفتار سلطانی شود كه در جستجوی او باشد و لغزش های او را پی گیری نماید، و گرفتار كافری كه ریختن خون او را تقویت دین به حساب آورد و هتك حرمت او را مغتنم شمارد؛ پس از این دیگر مؤمنی بر جای نمی ماند.

ای عبدالله! و نیز حدیث كرد مرا پدرم، از پدران خویش، از علی (ع)، از پیامبر (ص) كه فرمود: جبرئیل نازل گشت و گفت: ای محمد! خدا به تو سلام می رساند و می فرماید: برای بنده مؤمن، نامی از نام های خودم جدا ساختم، و او را مؤمن نامیدم، پس مؤمن از من است، و من از اویم، هر كه مؤمنی را خوار سازد بناچار به پیكار با من برخاسته است.

ای عبدالله! پدرم، از پدرانش، از علی (ع)، از پیامبر (ص) روایت كرده كه روزی



[ صفحه 279]



فرمود: ای علی! با كسی مناظره و مجادله مكن تا آن كه سرشت و باطن او را بنگری، پس اگر باطنی نیك داشت (او دوست خداست)، به درستی كه خدای عزوجل دوست خود را خوار و ذلیل نخواهد ساخت، و اگر باطنی پست داشت زشتی هایش او را كافی است؛ و اگر تلاش تو بر آن باشد كه با او كاری كنی بیش از آن چه گناهان و سرپیچی هایش از فرمان خدای عزیز و بزرگ با او كرده، چنین قدرت و توانی نخواهی داشت.

ای عبدالله! و هم پدرم! از پدرانش، از علی (ع)، از پیامبر (ص) نقل كرده كه فرمود: پایین ترین مرحله كفر آن است كه فردی از برادر دینی خود كلمه و سخنی بشنود، و آن را به خاطر بسپارد تا روزی علیه او به كار گیرد، و او را بدین وسیله رسوا نسازد، این چنین افرادی را نصیبی از ایمان نیست، و راه نجات نمی باشد.

ای عبدالله! و نیز پدرم، از پدران خویش، از علی (ع) نقل كرده كه فرمود: هر كه درباره مؤمنی، آن چه را با چشمان خویش دیده، و با گوش هایش شنیده، بگوید، و آن چیز عیبی بر مؤمن باشد و اهانتی محسوب شود و شخصیتش را تضعیف نماید، در این صورت این عیبجو از آن دسته كسانی به شمار آید كه خدای عزوجل درباره آنان فرموده: «ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم» [3] - كسانی كه دوست دارند فحشا و زشتی ها را در میان، و در مورد، مؤمنان اشاعه و نشر دهند، آنان را عذابی دردناك خواهد بود -

ای عبدالله! و همچنین حدیث كرد پدرم، از پدرانش، از علی كه فرمود: آن كس كه از برادر مؤمن خویش به قصد عیب گیری، و خرد كردن شخصیت او، مطلبی را نقل نماید، خداوند در روز قیامت او را هر چه محكم تر به گناهش می گیرد و مجازاتش می نماید، تا آن گاه كه گریزگاه و راه خلاصی از آن گفتار بیابد؛ ولی هرگز نخواهد توانست وسیله نجاتی فراهم سازد.

و آن كس كه دل برادر مؤمن خویش شاد گرداند، چنان است كه اهل بیت پیامبرش را شاد نموده باشد؛ و هر كه خاندان رسالت را شاد نماید، به یقین برای پیامبر خدا (ص) شادمانی ایجاد كرده است؛ و كسی كه پیامبر حق را مسرور كند، خداوند متعال را خشنود ساخته؛ و خشنود كننده خداوند، شایستگی ورود به بهشت را یافته است.

در پایان، تو را به تقواپیشگی سفارش می كنم، و به آن كه از خدا فرمانبری كنی و به رشته الهی چنگ زنی، چرا كه هر كس به رشته الهی دست اندازد مطمئنا به راه راست هدایت شده است؛ پس تقوا پیشه ساز، و خشنودی هیچ كس را بر رضایت و خشنودی خدا



[ صفحه 280]



مقدم مدار، كه این سفاش خدای عزوجل به بندگانش می باشد. چیزی جز تقوا پذیرفته نمی شود، و جز آن چیزی بزرگ به حساب نمی آید. و بدان كه بر عهده مردم چیزی بزرگ تر از تقوا گذارده نشده است. این است سفارش و توصیه ما اهل بیت. پس اگر توان آن داری كه به چیزی از دنیا، كه فردای قیامت از آن بازخواست می شود، دست نیازی، چنین كن.

عبدالله بن سلیمان نوفلی گوید: هنگامی كه نامه امام صادق (ع) به نجاشی رسید، آن را خواند و گفت: به پروردگاری كه جز او خدایی نیست سوگند، مولایم درست فرموده، هر كس به این نامه عمل كند نجات خواهد یافت؛ و خود نجاشی، تا پایان زندگی، پیوسته به آن عمل می كرد. [4] .


[1] سوره توبه، آيه 34.

[2] بي شك آن كه را دنياي پست فريفت زيانكار است و خسارت ديده، و هر چند كه قرن ها اين فريب ادامه پيدا كرده، ليكن هيچ گاه كاميابي در ميان بوده است. دنيا در لباس عزيزي با پوششي زيبا به شكل بثنيه خود را به ما نمايان ساخت، و آرايش خود را در اين چهره هاي فريبا هر چه بيشتر جلوه داد. به دنيا گفتم جز من ديگري را بفريب، چرا كه من از دنيا روي گردانم و جاهل نيستم. من و دنيا! مرا با دنيا چه كار در حالي كه محمد (ص) (بهترين خلق و مقصود كلي از خلق) ميان همين سنگ ها و خاك ها به خاك سپرده شد. من و گنجينه هاي دنيا و دوستي و علاقه به آنها! هيهات!من و علاقه به اموال قارون و ملك قبائل! هرگز! مگر نه آن كه همه دنيا و مافيها براي نابودي آفريده شده، و به سوي نيستي سوق داده مي شود، و گنجينه ها از دست گنجينه دارها گرفته مي شود؟ پس به جز من ديگري را بفريب، زيرا كه من ميل و رغبتي به عزت و پادشاهي و كاميابي تو ندارم. مثل است كه من نفس خويش را به آن چه خدا برايش مقدر كرده و روزي نموده است قانع ساخته و به آن بسنده مي كنم، پس اي دنيا تو را به اهل دنيا، آن آشوبگران حادثه جو، واگذار مي كنم تو داني و آنها كه در دام هلاكند. چرت كه من از ديدار خداوند بيمناكم و بدل مي هراسم و از عذاب جاودانه و دائمي اش پيوسته مي ترسم.

[3] سوره نور، آيه 19.

[4] كشف الريبة عن احكام الغيبة، شهيد زين الدين عاملي، ص 122 تا ص 131 - وسائل الشيعه، ج 12، ص 150 - بحارالانوار، ج 75، ص 360 و ج 78 ص 271 - كتاب المكاسب شيخ اعظم، ج 4، ص 362 تا ص 382.